یهویی....

ساخت وبلاگ
امروز 13دی ماه 96


8روزدیگه مونده تا تولدت.....

انقد ذهنم درگیرته که حتی الان که داشتم مقاله مینوشتمم

یادم اومد  و از کارم دست کشیدم

اومدم اینجا یکم بنویسم حرفامو و بعد ادامه بدم به کارم ...


میدونم نمیای اینجا ینی فک کنم کامل یادت رفته

انقد شبکه های دیگه اومده ک هممون  اینجا رو از یادبردیم 


ولی کاش نبود این شبکه های جدید کاش انقد پیشرفت نمیکرد،

این شبکه ها ک پیشرفت کردن ما از هم دورتر شدیم .....


البته خودمون خوب میدونیم ک اینا همه بهونس 


ادم اگه یکیو واقعا و ازته دل بخواد هیچی نمیتونه

باعث دوری و فاصله انداختن بشه 


دارم فک میکنم چن سال پیش که هزار کیلومتر ازهم دورتر بودیم

چقد شرایط فرق داشت چقد دوسِت داشتم و شایدم چقد دوستم داشتی ...

اما الان که نزدیکیم بهم و فاصلمون خیلی کمتره دلامون چقد ازهم دوره 


همیشه اون اولین پیامی که برام فرستاده بودی تو ذهنم مرور میشه 


دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودن های دور میترسم ......


چقد این پیام رو الان و باتمام وجودم درک میکنم 


چقد دوری ازم ...چقد دوریم ازهم ....چقد دلتنگتم 


دلتنگ اونی که قبلا بودی 


دلتنگ اون وقتا ک خوب بودی 


خوبِ من بودی ....


ندارمت ....نیستی .....


چقد دوست دارم بشم مثل خودت 

چرا نمیتونم ؟؟؟؟

 با تمام وجودم متاسفم از این وضعیت بوجود اومده ....

 

از ناتوان بودن خودم در مقابل تـــــو ......

تولدته...
ما را در سایت تولدته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozegolman بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 20 دی 1397 ساعت: 18:04